English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 234 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
last night U شب گذشته
yesternight U شب گذشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
kamikaze U خلبان ازجان گذشته ژاپنی
over U گذشته اضافی
over- U گذشته اضافی
junk U اطلاعات یا سخت افزاری که بی استفاده است یا از تاریخ گذشته است یا کار امنیت
long U دیر گذشته ازوقت
long- U دیر گذشته ازوقت
longed U دیر گذشته ازوقت
longer U دیر گذشته ازوقت
longest U دیر گذشته ازوقت
longs U دیر گذشته ازوقت
desperate U از جان گذشته
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
exposed U سر راه گذشته
back U عقبی گذشته
backs U عقبی گذشته
besides <adv.> U گذشته از این
yesteryear U سال گذشته
heuristic U آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
got U زمان گذشته فعل get
sprang U گذشته gnirps
departed U گذشته
halcyon U ایام خوب گذشته روز ارام
knelt U گذشته و قسمت سوم kneel
lit U زمان گذشته فعل light
secondary U حاکی از زمان گذشته
aside U گذشته از
asides U گذشته از
came U گذشته فعل امدن
also U گذشته از این
rapped U گذشته و قسمت سوم rap
rode U گذشته ride
sought U گذشته و قسمت سوم seek
slept U گذشته و قسمت سوم sleep
slotted U قسمت سوم و گذشته slot
sped U گذشته و قسمت سوم speed
strove U گذشته وقسمت سوم strive
swore U گذشته sweatr
took U زمان گذشته فعل take
veteran U سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
veterans U سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
out of date U از تاریخ گذشته
nostalgia U حسرت گذشته
belated U ازموقع گذشته
belatedly U ازموقع گذشته
past tense U زمان گذشته
yesterday U زمان گذشته
bygone U گذشته
bygone U چیزهای گذشته
preceded U گذشته
regression U بازگشت به گذشته
past U گذشته
past U پیشینه وابسته بزمان گذشته
past U گذشته از ماورای
gladiator U پهلوان از جان گذشته
gladiators U پهلوان از جان گذشته
retrospect U شامل گذشته
retrospect U نگاه به گذشته
were U گذشته فعل be to و جمع فعل ماضی was
historical U گذشته
overdue U از موعد گذشته منقضی
expired U گذشته از موعد
old U گذشته
older U گذشته
oldest U گذشته
late U تازه گذشته
furthermore <adv.> U از این گذشته
furthermore <adv.> U گذشته از این
retroactive U معطوف به گذشته
latest U تازه گذشته اینده
adside from U صرفنظر از اینکه گذشته از این
agone U گذشته
age of moon U تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
aside from U گذشته از
beyoned the pale U از حد گذشته
by gone U گذشته
by gone U قدیمی گذشته ها
by gone U چیزهای گذشته
bypast U گذشته
gone by U گذشته
spun or span U گذشته
desperado U از جان گذشته
due out U گذشته
due out U از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
dynamic analisis U تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
ex post U به اعتبار گذشته
ex post facto U شامل اصول گذشته
expired appropriation U اقلامی که مدت اعتبار توزیع انها گذشته باشد
foreby U گذشته
forepassed U گذشته
forepast U گذشته
foretime U گذشته
geochronology U شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
geochronometry U اندازه گیری زمان گذشته توسط روشهای باستانشناسی ودیرینه شناسی زمین
her prime of life is past U عنفوان جوانی وی گذشته است
high time U اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
hypermnesia U ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
in a. to this U گذشته ازاین
in the last fortnight U دراین پانزده روز گذشته
in the p U درزمان گذشته
it is minutes past U ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
Other Matches
to say nothing of <conj.> U گذشته از
not to speak of <conj.> U گذشته از
and certainly not <conj.> U گذشته از
let [leave] alone <conj.> U گذشته از
not to mention <conj.> U گذشته از
last a U گذشته
What is past is past . what is gone is gone . U گذشته ها گذشته
over with U گذشته
the present and the past U اکنون و گذشته
the present and the past U حال و گذشته
the present and the past U گذشته و حال
the preterite tense U زمان گذشته
sware U گذشته swear
the past tense U زمان گذشته
sup.latest or last U تازه گذشته
stale cheque U چک تاریخ گذشته
self giving U از خود گذشته
self devoted U از خود گذشته
retrospective falsification U تحریف گذشته
redolence U خاطرات گذشته
the year past U سال گذشته
ultimo U ماه گذشته
furthermore U از این گذشته
further on U از این گذشته
upheld U گذشته uphold
outdid U گذشته outdo
bled U گذشته Bleed
pt U زمان گذشته
whish U بسرعت گذشته
retrospective view [on] U نگاه به گذشته
ultimo U در ماه گذشته
what is more <adv.> U گذشته از این
on top of this <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
moreover <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
furthermore <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
forby <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
additionally <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
beyond that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.> U از این گذشته
on top of that <adv.> U از این گذشته
on top of that <adv.> U گذشته از این
beyond that <adv.> U گذشته از این
over and above <adv.> U گذشته از این
on top of this <adv.> U گذشته از این
moreover <adv.> U گذشته از این
in addition <adv.> U گذشته از این
further [moreover] <adv.> U گذشته از این
forby <adv.> U گذشته از این
aside from that <adv.> U گذشته از این
also [moreover] <adv.> U گذشته از این
additionally <adv.> U گذشته از این
on to <adv.> U گذشته از این
beyond that <adv.> U از این گذشته
what is more <adv.> U از این گذشته
over and above <adv.> U از این گذشته
on top of this <adv.> U از این گذشته
moreover <adv.> U از این گذشته
in addition <adv.> U از این گذشته
further [moreover] <adv.> U از این گذشته
besides <adv.> U از این گذشته
aside from that <adv.> U از این گذشته
also [moreover] <adv.> U از این گذشته
additionally <adv.> U از این گذشته
forby <adv.> U از این گذشته
last sunday U یکشنبه گذشته
lastmonth U ماه گذشته
last year U سال گذشته
next week U هفته گذشته
over and above U گذشته ازاین
last week U هفته گذشته
past years U سالهای گذشته
one cannot put back the time <proverb> U زمان گذشته نیاید به بر
the last two years U دوسال اخیر یا گذشته
not to mention U گذشته از قطع نظر از
ultimo U مربوط به ماه گذشته
see in the past makes saw U فعل see در گذشته sawمیشود
Joking apart. U از شوخی گذشته ( جدی )
During the past few days. U طی چند روز گذشته
passe U کهنه مسلک گذشته
retroact U شامل گذشته شدن
To review the past in ones minds eye . U گذشته را از نظر گذراندن
The water has risen over his head . <proverb> U آب از سرش گذشته است .
overdue draft U برات سررسید گذشته
(a) while back <idiom> U هفتها یا ماهای گذشته
In the course of the past centuries. U درطی قرنهای گذشته
letter of d ult U مامه سوم ماه گذشته
spoiled or spoilt U گذشته و قسمت سوم spoil
over a U گذشته ازسن بلوغ یا12سال
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
of late years U دراین چند سال گذشته
let bygones be bygones <idiom> U فراموش کردن اتفاقات گذشته
shone U گذشته و اسم مفعول shine
He is past work. U دیگر از سن کار کردنش گذشته
Act according to the previous procedure. U بترتیب گذشته عمل کنید
chickens come home to roost <idiom> U چوب کارهای گذشته را خوردن
wist U دانستن گذشته فعل wit
we cannot undo the past U چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
the past U چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
repaid U زمان گذشته و اسم مفعول repay
laid U زمان گذشته و اسم مفعول lay
spilt U زمان گذشته و اسم مفعول spill
unstuck U زمان گذشته و اسم مفعول unstick
pled U زمان گذشته و اسم مفعول plead
unwound U زمان گذشته و اسم مفعول unwind
snows of yesteryear [water under the bridge] <idiom> U هر چه گذشت گذشته. [غیر قابل تغییراست] [اصطلاح]
She did not show any interest in my problems, let alone help me. U مشکلاتم برای او [زن] بی اهمیت بودند گذشته از کمک به من.
whistle a different tune <idiom> U عوض کردن میل شخصی ویاعقیده گذشته
bended U زمان گذشته و اسم مفعول فعل bend
primary tenses U زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
prolepsis U فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
white heat U درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
it is past cure U از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
nunc pro tunc U حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
Let me back up and explain how ... U به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
origin writ U ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. U در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
Historicism U [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
warp-weighd loom U دارهای وزنی [این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
root of title U منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
geometric design U طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
It is too late . the die is cast . U کار از کار گذشته
khamseh U خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com